شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)-|| آبراهام لینکلن در مجاب گری استاد به شمار میرفت. بررسی نظرات لینکلن در خصوص افکار عمومی و مطالعه تکنیکهای مورد استفادة او برای تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی آموزنده میباشد.
شانزدهمین رییس جمهور آمریکا توجه و تلاش بسیاری مبذول داشت تا هموطنان آمریکایی خود را متقاعد سازد که از ایالات متحده حمایت نمایند. او اهمیت والای افکار عمومی را اذعان مینمود و برای جلب حمایت عمومی تلاش خود را به کارمیگرفت. اما این سعی و کوشش نه از طریق تقلب و دروغ، بلکه به واسطه یک شیوه صریح و فکورانه و متقاعد کننده به بار مینشست.
لینکلن چندین بار در خصوص تکنیکهای متقاعد سازی به سخنرانی پرداخت و آن چه را موعظه میکرد، به کار میگرفت. او به نفوذ رهبران افکار، ضرورت گذشت زمان برای پذیرفته شدن ایدههای جدید، ضرورت صحبت با مخالفان خود، حتی بیش از صحبت با طرفداران و ارزش قدردانی های درست واقف بود.
لینکلن هنگام ارایه ادله و نظرات خود به اجتماع میدانست که چگونه از طنز، اما نه از استهزا، و چگونه از تشبیه، اما نه از ارایه تصویر غلط، برای بیان موثر عقاید خود استفاده نماید.
میدانید که یک قرن پیش رسانههای گروهی وجود خارجی نداشتند. علاوه بر آن، از فناوری های ارتباطی ارزشمند نیز اثری نبود. هنگام مباحثه لینکلن با استفان ای. داگلاس در خصوص برده داری نیز هیچ کس غیر از افراد حاضر در آن جلسه، سخنان لینکلن را نشنید؛ هیچ ضبط صوتی وجود نداشت و شمارگان روزنامههای محلی هم بسیار محدود بود. صنعت عکاسی نیز به تازگی ایجاد شده بود و امکان چاپ کردن بیش از یک عکس در هر بار میسر نبود. از این رو، لینکلن تنها به سخنرانی ها و آثار کتبی خود توجه داشت، نه به تکثیر و چاپ آن ها.
مسلم است که لینکن به اهمیت افکار عمومی واقف بوده است. او در یکی از مباحثات خود با داگلاس به بیان فهم شیوه شکل گیری افکار عمومی و اهمیت آن چه امروزه آن ها را رهبران افکار می نامیم، پرداخت.
در نخستین مباحثه لینکلن با داگلاس، رهبر سیاسی مخالف (دموکراتیک) که در تاریخ 21 اوت سال 1858 در اتاوا واقع در ایلینویز برپا گردید، لینکلن، داگلاس را به بر انگیختن احساسات ملی در حمایت از برده داری متهم نمود. او اظهار داشت: «بگذارید ببینیم قاضی داگلاس برای رسیدن به این هدف، هر روز چه کار تازهای انجام میدهد.
در وهله اول، باید ببینیم که او چه نفوذی بر احساسات عمومی داشت که بدون آن هیچ چیز به نتیجه نمیرسد. در نتیجه، شخصی که احساسات عمومی را تحت تاثیر قرار میدهد، با نفوذتر از فردی است که به وضع قوانین یا صدور حکم میپردازد.
لازم است این نکته و علاوه بر آن، این حقیقت را به یاد سپرد که قاضی داگلاس مردی بسیار با نفوذ است. نفوذ او به حدی است که افراد زیادی به محض آن که دریافتند که قاضی داگلاس به چیزی ایمان دارد، آن ها نیز به واسطه نفوذ او بلافاصله ایمان خود به همان مطلب را اقرار می نمایند.»
ژورنال روابط عمومی ، فوریه 1976
منبع مرجع: شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)
|